شیار | shiar.ir

       

       

       

       

       

       

چنگیزخان(گفت و شنود)

گفت: پیش‌نویس توافق‌ نهایی یا همان «جمع‌بندی» که قرار است امروز در وین منتشر شود شامل 20 صفحه متن اصلی و 80 صفحه ضمائم است.

گفتم: یعنی از یک جزوه 20 صفحه‌ای، 80 صفحه خلاصه‌برداری کرده‌اند؟! 

گفت: نه بابا، برای این 20 صفحه، 80 صفحه توضیح نوشته‌اند.

گفتم: تیم هسته‌ای کشورمان باید در مقابل نمایندگان شش کشور موسوم به 5+1 خیلی حواسش جمع باشد، چون در 3 صفحه توافق لوزان یک خروار حرف و حدیث علیه برنامه هسته‌ای ایران جا داده بودند، چه برسد به 100 صفحه! 
گفت: تیم کشورمان که اگر می‌خواست کوتاه بیاید، مذاکرات اینهمه طولانی نمی‌شد ولی بعضی‌ها را بگو که برخورداری از فناوری هسته‌ای را بی‌ارزش! می‌دانند و بدشان نمی‌آید که بخش‌هایی از آن حذف شود!
گفتم: آن عده اندک و کم‌شمار را بی‌خیال باش... آنها جان به جانشان کنی، دنبال بزک کردن آمریکا هستند... یارو می‌گفت؛ اگر می‌دونستید که چنگیزخان با سوزاندن کتاب‌های علمی چقدر از بار درس‌هایی که قرار بود بخونیم کم کرده است، هر شب جمعه برایش هزار تا فاتحه می‌خوندید!

 

                                                                .  .  .

 

دکل(گفت و شنود)

گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای و سایت مدعی اصلاحات در یک اقدام هماهنگ، تیتر زدند و خبر دادند که چه نشسته‌اید! یک دکل نفتی گم شده است!

گفتم: به قول رستم قاسمی، دکل که خودکار و مداد نیست که گم شود؟! دکل نفتی کلی تأسیسات و حداقل 50 خدمه دارد.

گفت: یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای نوشته بود که بعله! این دکل را برده‌اند به خلیج مکزیک!

گفتم: ولی این دکل اصلاً وارد ایران نشده و خریدار که یک پیمانکار بوده بخشی از قسط را نداده و دکل به ایران منتقل نشده بود. تازه ماجرا مربوط به همین مدعیان اصلاحات است.

گفت: مثل اینکه این جماعت مدعی اصلاحات اصلاً نمی‌دانند دکل چیست؟ و چه اندازه‌ای دارد؟ و همین که از اتاق فرمان به آنها دستور می‌دهند شروع به نوشتن می‌کنند و...

گفتم: چه عرض کنم؟! پیرزنی که بعد از خرید خسته شده بود وارد موزه «لوور» در پاریس شد و روی یک صندلی نشست. مدیر موزه به او گفت؛ مادر جان! این صندلی متعلق به ناپلئون است و پیرزن که اصلاً تا آن وقت اسم ناپلئون را هم نشنیده بود جواب داد؛ خب! ننه جان! اگر اومد بلند میشم اون بشینه!

دعوای دو خاطره میان هاشمی و احمدی نژاد به اندازه ای کشدار شده است که بعید نیست تا انتخابات آتی خبرگان و مجلس ادامه داشته باشد.

به گزارش گروه سیاسی صراط، ابتدا خاطره جنجالی هاشمی رفسنجانی در خصوص نظر همسر امام درباره کانمدیداتوری او در انتخابات 84، آن هم در انتخاباتی که برنده آن احمدی نژاد بود، دوقطبی قدیمی هاشمی – احمدی نژاد را در سال 94 هم زنده کرد.

‌رفسنجانی در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب گفته ‌بود: "در آن سال واقعا راضی نبودم که برای ریاست‌جمهوری حاضر شوم، مقامات مختلفی می‌آمدند و سخنرانی‌های متعددی انجام می‌شد، اما من زیر بار نمی‌رفتم، همسر امام(ره) صدایم کرد و گفت امام این انقلاب را به شما سپرده است. شما می‌خواهید آن را به چه کسی بسپارید؟ چقدر کسانی که می‌خواهند بیایند را می‌شناسید. من از حرف خانم تکان خوردم، اشک در چشمانم جمع شد و حاضر شدم که در انتخابات شرکت کنم. همسر امام اهل تملق، چاپلوسی و تظاهر نبود".

پس از این خاطره، پروین احمدی‌نژاد، خواهر محمود احمدی نژاد وارد گود شد و با رو کردن خاطره ای دیگر گفت: «خرداد سال ٨٥ در سالروز وفات حضرت امام‌خمینی(ره)، دکتر احمدی‌نژاد به اتفاق چندنفر دیگر از جمله اینجانب، به‌منظور دیدار با همسر مکرمه حضرت امام در جماران حضور یافتند. خانم در مقابل خدمه و برخی از اعضای خانواده، خوشحالی خود را از انتخاب دکتر این‌گونه ابراز کردند که در زمان انتخابات گفته بودند اگر دکتر رأی بیاورد، شیرینی انتخاب را میهمان من باشید و هرچه می‌خواهید غذا از بیرون تهیه کنید. ایشان می‌گفتند به خدمه منزل گفته‌ام تلویزیون را برای من فقط در صورت سخنرانی دکتر یا مقام‌معظم‌رهبری روشن کنید».

حال با گذشت هفته ها از این خاطره بازی خانوادگی هاشمی و احمدی نژاد، سیده «زهرا مصطفوی» دختر امام راحل به حمایت تمام قد از هاشمی وارد گود شده است.

او دیروز در نشست خبری "همایش بین‌المللی امام، فلسطین و مقاومت اسلامی" گفت: "حرف‌هایی که برخی‌ها می‌زنند به این معنا بود که خواستند بگویند هاشمی دروغ می‌گوید و آقای هاشمی آقایی کرده که شکایت نکرده است. هاشمی‌رفسنجانی بسیار مرد نجیب و صبوری است و به همین جهت در سال‌های مختلف به ایشان تهمت‌ها زده شد و ساکت بودند. این خیلی بی‌انصافی است که به ایشان تهمت دروغ زدند. مادر من فوت کرده، اما من، دخترم، پسرم و خواهرم زنده هستیم و همه ما در مجلسی بودیم که آقای هاشمی تشریف آورد و مادر من خودشان به آقای هاشمی گفتند که بیا و مادرم بعد از صحبت‌های مختلف گفتند آقا من شنیده‌ام که نمی‌خواهید برای ریاست‌جمهوری کاندیدا شوید، امام(ره) انقلاب را به دست شماها سپرده است آن‌وقت شما می‌خواهید فرار کنید؟ عین این جمله بود که مادر ما گفت و من در آن جلسه بودم".

باز نشر روایت یک "خواب" از محمود احمدی نژاد که در آن به نقل از عبدالرضا داوری آمده: "ناگهان امام خمینی رو به من [احمدی نژاد] کردند و با حالت تحکم گفتند: «آقای دکتر احمدی نژاد! بفرمایید روی این صندلی بنشینید!». این گفته امام خمینی باعث شد تا آن شیخ به کناری رود و من بر روی صندلی کنار امام خمینی و آیت الله خامنه ای بنشینم"، هم به تنش در این ماجرا کمک کرد.

اخیرا حسن روحانی هم "خواب دیدن و رمال و جن گیر" در دولت سابق را به کنایه مورد حمله قرار داده است تا پازل دوقطبی هاشمی – احمدی نژاد در انتخابات آتی تکمیل شود. حال با این فرض، اگر این "خاطره و خواب" بازی ها تا انتخابات ادامه یابد کدام طرف متضرر خواهد شد؟

به نظر می رسد کاندیداتوری شخص هاشمی در انتخابات خبرگان قطعی است و در طرف مقابل نه تنها خود احمدی نژاد کاندیدا نخواهد شد بلکه شاید حامیان او هم با تابلوی مشخصی وارد گود انتخابات مجلس نشوند. در این صورت بازنده دوقطبی جدید کیست؟

 

 


 

۹۴/۰۳/۱۲